رزمی و بدنسازی

کیو کشین و بوکس و ... همه رشته های رزمی و بدنسازی

رزمی و بدنسازی

کیو کشین و بوکس و ... همه رشته های رزمی و بدنسازی

درسهایی از کتاب « طریقت کیوکوشین»



«آزادی حقیقت نهایی»
..............................

هنگامی که بعد ازجنگ جهانی دوم درزندان به سر می بردم ودرحالی که کاملا می دانستم برای تدریس  ویاکارازاد واجد شرایط نیستم واز آینده ام هم نامطمئن بودم، تصمیم گرفتم که زندگی خود را فدای کاراته کنم. در آن زمان عده زیادی ازمردم مخالف هنرهای رزمی بودند. اما من عقیده داشتم ودارم، که یک کشوربدون افراد آموزش دیده ای که بتوانند از آن دفاع کنند، نمی تواند به استقلال برسد. به همین دلیل هم راه کاراته را انتخاب کردم وبه محض آزاد شدن از زندان راهی جنگلهای دورافتاده ای درقله«کیوسومی» شدم و به مدت یک سال و نیم درآنجا به تنهایی به تمرین پرداختم.آنجا با درختان سدر سربه فلک کشیده ودرختان دیگر، همچنین وجود رودخانه ای که ازوسط دره می گذشت وصخره های شیب داروآبشارهای فراوان بسیارزیبا بود.درمیانه کوه معبد «کیوسومی درا» قرارداشت و من در خرابه های کلبه ای که درقدیم محل نگهبانی بود زندگی می کردم. من فکرمی کنم هر کسی که  کاملا واز جان ودل در راهی قدم می گذارد، باید در چنین شرایطی ودرتنهایی به پرورش خود بپردازد. اما تنها بودن کارآسانی نیست، بدترین چیزتنهایی است. درچنین انزوایی، پست ترین غرایزانسان، قوی شده وشدت می یابد. برای مبارزه با این تنهایی درچنین لحظاتی تنها دوراه وجود دارد: اول ترک آن محل ودوم به کاربستن تمرکز و مبارزه با تنهایی و وفا به عهدی که باخود بستیم. که من راه دوم رابرگزیدم. در آن زمان من برای نجات از تنهایی به هرچیزی متوسل می شدم. برای مثال یک ابرو را می تراشیدم، درآبشارهایی که آب سرد باران بود آب تنی می کردم؛ درحالی که در آب می نشستم، به روش ذِن درخود فرومی رفتم وفکر می کردم ومدتها به ماه وستارگان خیره می شدم.گاهی حتی خارو یا اجسام نوک تیز درزانوی خود فرو می کردم ویاحتی سر خود را به سنگ می زدم. به این ترتیب وازطریق تمرین، ذن ومدیتیشن درمدت این هیجده ماه وارد مرحله بی فکری تمرکزبه نام « سامادهی » شدم. درزمستان وتابستان، روزها درحال مدیتیشن در رودخانه سرد کوهستانی وی ا نشستن روی ریشه های کاج ویا ایستادن روی صخره ها می گذراندم.
 
ادامه مطلب ...